بسمه تعالی

 

روحانیان زردشتی ، مقصران اصلی سقوط سلسله ساسانی

 مهرداد احمدی ورامینی

 

بحث در خصوص علل و عوامل سقوط یکی از بزرگترین سلسله های شاهنشاهی ایران یعنی سلسله ساسانی از جمله مباحثی است که  مدتهای مدیدی است مورد اعتنا و توجه محققان تاریخ بوده است . اهمیت این سقوط از آن روست که با فروپاشی این سلسله یک دوره مهم از تاریخ ایران به پایان رسید و دوره دوم آن آغاز شد ؛ همچنین با سقوط سلسله ساسانی برای اولین بار و ظاهرا آخرین بار دین مردم ایران عوض می شود– دولت ساسانی را باید اولین حکومتی دانست که در ایران و حتی در جهان دینی را در کشوری رسمیت می بخشد و خود نیز به صورت یک حکومت دینی ایدئولوژیک در می آید .

در نتیجه سقوط ساسانیان دین زردشتی و روحانیان  متعصب آن که زمانی از فرات تا سند یکه تازی می کردند و خود را نیز موید به تاییدات خدا می دانستند به قهقرای تاریخ واصل می شوند  و البته هیچ اتفاق خاصی هم رخ نمی دهد

ما در این جستار می کوشیم نقشی که تعصب دینمردان زردشتی و زمان نشناسی و افراط گری آنان در فروپاشی سلسله ساسانی والبته خود دین زردشتی داشت را به اجمال بررسی کنیم البته طبیعی است که برای روشن شدن زوایای بحث باید کار خود را از سال های آغازین این سلسله شروع نماییم و فرایند طولانی صیرورت دین زردشتی را در عصر ساسانی ولو به اجمال مورد بررسی قرار دهیم .

 کریستن سن جمله ای دارد که نقل آن در ابتدای این جستار موجب روشن شدن بحث می شود؛ وی در خصوص دولت ساسانی چنین می گوید : «دو چیز موجب امتیاز دولت ساسانی از دولت متقدم است : یکی تمرکز قدرت، دیگر ایجاد دین رسمی». (کریستن سن، 1385 : 68).  البته اعتقاد ما بر اين است كه رسميت بخشيدن به دين را نيز بايد روي ديگر سكه تمركز قدرت محسوب كرد نه سياستي مستقل ، به عبارت ديگر در كشوري كه تشتت در اديان باشد امكان ايجاد وحدت سياسي كار دشواري است.

دراین جا باید به نکته یی ديگر نيز توجه کرد و آن این که نباید رسمی کردن و یا رسمیت بخشیدن به یک چیز – و در این جا یک دین را – با ایجاد کردن و یا پدید آوردن آن چیز، به یک معنا گرفت. زیرا یک دین از زمان ایجاد تا هنگام رسمیت یافتن، یک فرآیند پر تکاپوی تکاملی را طی می کند تا سرانجام به عنوان دین رسمی شناخته شود. ما این مساله را در فرآیند چند صد ساله تکامل و تعالی مذهب شیعه تا رسمیت یافتن در دولت صفوی یا در فرآیند پر تکاپوی مسیحیت تا رسمیت یافتن در امپراطوری روم به وضوح می توانیم مشاهده نماییم.

و این مساله ای است که کریستن سن نیز بدان اذعان دارد وی ضمن این که رسمیت بخشیدن به دین زرتشتی را از ابتکارات ساسانیان می شمرد، ولی این ابتکار را ثمره یک تکامل بطئی می داند و معتقد است : «اما این ابتکار هم نتیجه تکامل کند سیری بود، که در این وقت پا به دایره تحقق نهاد، چنان که سیزده قرن بعد تشکیل مذهب رسمی تشیع نیز به همین نحو نتیجه تحولات بسیار بود». (کریستن سن، 1385 : 68).

در واقع، معتقدیم دین زرتشتی با حرکت آهستۀ خود که از دیرباز آغاز کرده بود، توانست در جامعه آن روز به جایگاهی دست یابد که بتواند، حکومتی را ایجاد کند و این حکومت نیز دین خود را بدین دین ادا کرده و آن را رسمیت بخشد و گام به گام تمام رقیبان آن را از صحنه بیرون راند و البته دین هم با قوانین و شرایع خود به نظام بخشی زندگی فردی و اجتماعی افراد در جامعه کمک شایانی کرد.

به عبارت دیگر رابطه دین زرتشتی و حکومت ساسانی را رابطه اي دو سویه و توأم با هم افزایی دانست و به همين دليل مشخص کردن ترتیبی زمانی و یا میزان دین هر یک از آن ها به دیگری، کاری بسیار پیچیده و ناشدنی باشد.

البته باید به نکته یی توجه داشت و آن این که حرکت رو به رشد و تکوین گام به گام دین زرتشتی در ابتدای حکومت ساسانی به یکباره به منصه ظهور نرسید  در واقع  «  وضع درهم مذاهب به مانند مساله بغرنجي در برابر نخستين فرمانرواي ساساني خود نمايي مي كرد. ساسانيان هماره در صدد آن بودند . كه با بنياد گزاري مذهب واحد دولتي وحدت ملي ايران را تامين نمايند . با اين تفاصيل نخستين پادشاهان سلسله ساساني نتوانستند به يكباره اين مساله را حل كنند .آنان فقط پس از رفرم مذهبي زرتشتي و حمايت آن به وسيله آيين مدون اوستا و نيروي شكننده روحانيون بر اين مشكل فائق آمدند » (شارل پوئش ، 1381 : 165 ) این درگیری ها و نزاع ها میان ادیان متعدد و متفاوت و آیین های گوناگون که پیش تر با روی کار آمدن ساسانیان یک فتح بزرگ و البته نه کامل و کافی را عاید دین زرتشتی کرده بود با قدرت یافتن کرتیر (کردیر) در زمان بهرام اول و به ویژه بهرام دوم به پایان می رسد  كلاوس شيپ مان در همين خصوص مي گويد: « من بيشتر معتقدم كه تا زمان کرتیر در دوره سلطنت بهرام دوم ، مذاهب  مختلفی برای دست یابي به قدرت  مبارزه كرده اند: زماني مطمئنا معتقدين به اناهيد ، سپس مانويان و زماني نيز مغ هاي ماد قديم نقشي ايفا كرده اند.» (شیپ مان، 1383 : 120). کرتیر که روند قدرت یا پیش در زمان بهرام یکم تسریع شده بود، در عهد بهرام دوم به اوج می رسد «به ادعای خود کرتیر در زمان بهرام دوم (272 – 293 م) در سراسر کشور یهودیان، شمن ها، برهمنان، نصارا، مسیحیان و از جمله زندیکان (مانویان) قلع و قمع شدند. افزون بر این کرتیر خود را شکننده بت ها می نامد.» (خدادادیان، 1380 : 18). به هر روی کرتیر – موبدان موبد بزرگ – توانست پیروزی بزرگی که دین زرتشتی با استقرار ساسانیان به دست آورده بود کامل کند و دین زرتشتی را دین بلامنازع و آیین بی رقیب ایران ساسانی گرداند و همچنین پیوندی سخت میان آن و حاکمیت به وجود آورد، به قول استاد تقضلی : «کرتیر دین و سیاست را چنان سخت و خشن به هم پیوسته است که تا پایان دوران ساسانی در آن خللی راه نمی یابد. این سیاست سختگیری کم و بیش در همه این دوره ادامه می یابد تا آن جا که موجبات سقوط این حکومت را فراهم می آورد.» (تفضلی ، 1384 : 42 و 41). در خصوص دین زرتشتی در دوره ساسانی باید دانست که این دین حول یک محور مهم می گردید که آن کتاب اوستا بوده است، این کتاب نه کتابی مشتمل بر احکام دینی صرف بوده ، « بلکه حکم دایره المعارف بزرگی داشته، که در آن علوم مختلف مندرج بوده است. علم مبدأ و معاد و اساطیر الاولین و نجوم و علم تکوین و امور عامه و طبیعیه و فقهیه و حکمت علمیه عهد ساسانی همه بر اساس 21 نسک اوستا استوار بوده است. بسیاری از متون، که به زبان اوستایی نوشته شده، ظاهراً اثر قلم اشخاصی است، که در تدوین اوستای ساسانی دست داشته اند و نیز احتمال می توان داد، که قبل از تدوین اوستای ساسانی، بعضی از کتب مزبور به زبان پهلوی موجود بوده و در آن تاریخ به زبان اوستایی نقل و در کتاب مقدس درج گردیده باشد.» (کریستن سن، 1385 : 101).

در خصوص ديگر آموزه های زرتشتی در دوره ساسانی باید دقت داشت که دین در این دوره دارای سه بخش ، که در طول هم قرار دارند نه در عرض یکدیگر، می باشد ؛ «بخش و لایه نخستین و بنیادین آن، آموزش های ساده و اخلاقی گاهانی است که پیام آسمانی زرتشت است. دومین لایه و بخش از آن، بازمانده از کهنه دینی پیش از زرتشت است که بخش مهمی از آن را اشتراکات میان آیین کهن هندوان و ایرانیان می سازد. این بخش خود مرکب است از ایزدان، آیین ها و باورها و مفاهیم جمعی دیرینه. بر این بخش باید افزایه ای را هم اضافه کرد و آن وام گیری از دیگر ملل و ادیان همسایه و بیگانه است. بخش سوم در واقع حاصل ترکیب و مجموعه فعل و انفعال میان این دو بخش است که مغان روحانی نیز چیزی بر آن افزوده و آن را به شکل اصول آیین و «فقه مغانی» در آورده اند.» (مزداپور ، 1382 : 37).

بخش یا لایه سوم دین زرتشتی که در واقع فربه ترین و آماسیده ترین بخش است، توسط موبدان و مغان زرتشتی در دوره ساسانی بر آن دو بخش دیگر افزوده شده است، اما بخش دوم هم که مربوط به میراث کهنه دینی پیش از زرتشت است توسط روحانیان زرتشتی عهد ساسانی تصفیه شده است. «در این جا به ذکر این نکته باید پرداخت که بازمانده های کهنه دینی پیش از پیامبری برای در آمدن به مجموعه باورها و عقاید آیین زرتشتی در دوران ساسانیان در واقع از صافی و گذار پیام گاهانی زرتشت گذشتند و پالایش و تصفیه شدند. این تصفیه در حقیقت هر سه پاره از این تصورات و اندیشه ها را پالایش داده و دیگرگون نموده است : یعنی نخست، خدایان دوران عتیق را به ایزدان بدل کرده و دیگر این که آیین ها را منطبق با بافت جدید دینی ساخته و نیز سوم، باورهای قدیمی را رنگی تازه و متناسب با این مجموعه زده است. در این گذار، که به ظن قریب به یقین دست کاری فقیهان و روحانیون مغ است، در نهایت طرحی برای رفتار آیینی مردم پدید آمده است که خصایص ویژه آن ها را می شود ترسیم کرد.» (مزداپور، 1382 : 39 و 38). در واقع روحانیان زرتشتی که شدیداً مورد پشتیبانی سیاسی و اقتصادی دستگاه حاکمه بودند ، به صورت گسترده به پروراندن این مطالب پرداختند و مسایل بسیاری نیز از خارج بر آن افزودند در دینکرد (کتاب چهارم، ص 412 چاپ مدرن) چنین آمده است : «شاپور فرمود کتاب های مربوط به پزشکی، ستاره شناسی، حرکت، زمان و مکان و جوهر و عرض و کون و فساد و تغییر و تحول، منطق و دیگر صنایع و مهارت ها را که از دین (= کتاب دینی، اوستا) منشعب بود، و در هندوستان و روم و سرزمین های دیگر پراکنده بود، بازگرد آورند و با اوستا تلفیق کردند.» (به نقل از : تفضّلی ، 1384 : 38). گرچه این مطلب را که بخش های افزوده بر اوستا، پیش تر از آن منشعب شده بود و در هند و روم پراکنده گشته بود را باید حمل بر این معنا کرد که زرتشتیان نمی خواستند بپذیرند که از مفاهیم و مطالب دیگر ادیان در تقویت و بهسازی دین خود سود جسته اند و گرنه هیچ شاهد معتبری در دست نیست که تایید کند این مطالب و مسایل پیش تر از ایران به هند یا روم رفته باشند.

یکی دیگر از اتفاقاتی که در دوره ساسانی برای دین زرتشتی می افتد، اضافه شدن «شریعت» یا «احکام فقهی» به آموزه های زرتشتی بوده است، در واقع – همان طور که پیش تر بیان شد – آموزه های گاهانی مجموعه ای از مفاهیم بسیط اخلاقی و اعتقادی، آن هم بسیار مختصر بودند، در حالی که در دوره زرتشتی علاوه بر فربه شدن این دو بخش، بخش شریعت نیز بدان افزوده شد و بخش معظمی از دین زرتشتی دوره ساسانی را از آن خود کرد، این «احکام فقهی» یا «آموزه های شریعتی» بیش تر در کتاب «وندیداد» گردآوری شده است. «وندیداد را می توان تعالیم «شرعی» دین زرتشت نام نهاد که احتمالاً در نیمه دوم حکومت ساسانی و زمان اوج قدرت روحانیان؛ و جدالهای داخلی حکومت، مدوّن گشته است، که با پاکی، زلالی و عدم تعصب «گاتها» فاصله بسیار دارد. همان قدر فاصله ای که از جهت زمانی در تدوین آن دو می توان برآورد کرد.» (بیانی، 1380 : 29).

تدوین تعالیم شرعی و احکام فقهی برای تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی شهروندان و اهالی جامعه که در ابتدای دولت ساسانی به منظور انتظام بخشیدن به حیات عمومی و خصوصی، مردمان کشور، صورت گرفته بود، آهسته آهسته بر اثر تمامیت خواهی و قدرت طلبی روحانیان زرتشتی – که در ظاهر به نام خدا و دین زرتشتی و در باطن برای ارضای روحیات جاه طلبانه و تمامیت خواهانه خودشان دست به این کار می زدند – رو به فزونی نهاد، به طوری که احکام دینی تا کوچکترین و باریکترین عرصه های زندگی آدمیان دخالت کرد و این احکام ظاهری به حدی فراخ شده که عرصه را برای اخلاق – که لبّ و هسته تمامی احکام شرعی است – تنگ کرد. «اگر در نظر بگیریم که در اواخر عهد ساسانی دیانت زرتشتی در کوچکترین وقایع دخالت داشته، و هر فردی در مدت شبانه روز بر اثر اندکی غفلت دستخوش گناه، پلیدی و نجاست می شده است؛ آن گاه آشکار می گردد که روحانیان تا چه حد اهمیت و قدرت داشته اند و مردم را چگونه زیر سیطره معنوی خود گرفته بودند. به دنبال همین سیاست، پیوسته بر تعقیدات و خرافات دینی افزوده می شد. گذشته از چهار بار نیایش در روز و سایر اعمال، مواردی چون عطسه کردن، قضای حاجت، چیدن ناخن و گیسو، افروختن چراغ و از این قبیل کارها، که در هر یک مراسم و دعای مخصوص خود را داشت، مردم را بیش از پیش به روحانیان وابسته می ساخت ... "خرده اوستا" در برگیرنده همین تعقیدات و بدعت ها می باشد، که فاقد زلالی و طراوت بخش های دیگر "اوستا" است؛ و نمایانگر آن که روحانیان برای تقویت نیروی سیاسی و اقتصادی خویش، جامع ساسانی را به سوی خرافات و پیچیدگی های دینی سوق می داده اند. در "وندیداد" نیز که از سایر بخش های اوستا متمایز می باشد و گویی اندیشه ای و قلمی دیگر آن را به رشته تحریر در آورده است؛ و آخرین بخش "اوستای نو" به شمار می رود، مسایل شرعی و اعمال دینی زندگی روزمره را چنان که گفتیم شرح داده است. بدین ترتیب، تعالیم موجود در وندیداد هر زرتشتی مومن را به کارهای بس دشوار و طولانی وا می داشت؛ و هر چه بیشتر او را از «گاتها» دور می ساخت.» (بیانی، 1380 : 43 و 42)

البته روحانیان زرتشتی تنها به تشریفات مذهبی فردی نمی پرداختند بلکه همانند روحانیان همه حکومت های دین سالار برای اجرای احکام دینی و آن چه را که قانون می شمردند، دستگاه عظیم قضایی را در اختیار داشتند. این مسوولیت های اجرایی علاوه بر امتیازات معنوی، نفوذ آن ها را در اجتماع دو چندان می نمود. همچنین بنیاد تعلیم و تربیت و نهاد آموزش از سطوح ابتدایی تا درجات عالی را آن ها در اختیار گرفته بودند. دبستان ها در معابد جای داشتند و اطفال تحت تعالیم موبدان بودند وطبیعی است که همه این اعمال و عملکردهای اجتماعی مردم، آنان را در ارتباط مستمر و وابستگی عمیق به روحانیان قرار دهد . این وابستگی و در واقع نوعی نیاز مردم به دستگاه روحانیت، علاوه بر ایجاد نفوذ اجتماعی برای روحانیان، قدرت اقتصادی نیز برای آنها به دنبال خود داشت. قدرت اقتصادی روحانیان تا حد زیادی زاییده نفوذ اجتماعی و سیاسی آنان در حاکمیت و اجتماع ساسانی بود. این نفوذ امکان ثروت اندوزی و کسب قدرت اقتصادی را برای آنان فراهم می آورد.

با توجه به آن چه در باب نفوذ اجتماعی روحانیان و ارتباط مستمر آن ها با مردم گفته آمد، روشن می شود که انجام مراسم و تشریفات دینی همیشه هزینه هایی را در قالب جرایم دینی، عشریه و صدقات و موقوفات بر مردم تحمیل می کرد. و این امر باعث تجمع ثروتهای بیکران و املاک پهناور برای آنان می گشت، زیرا هر یک از افراد زرتشتی به خاطر آداب و مراسم عبادی پیچیده، بر اثر اندک غفلتی، دچار گناه و پلیدی و نجاست می شد، به همین جهت براي پاك ساختن خود نیازمند راهنمایی روحانیان بود و  این مساله  نشان می دهد که روحانیان طبقه بیکاری نبوده اند و از آنجا كه روحانيت يك كاست بود و هر كسي حق وارد شدن به آن را نداشت و اكثرا  فرزندان خود روحانيان بودند كه به كسوت پدرانشان در مي آمدند اين امر موجب تجميع بيشتر ثروت آنان مي شد و طبيعي است با گذشت چندين نسل ثروت انبوهي در دست آنان انباشته مي شد .

به هر روی از یک سو تورّم شدید احکام ظاهری شریعت و دست و پا گير شدن آنها ، که حد اوسط و میزان معتدل آن برای زندگی اخلاقی و ایمانی و دوری جستن از پوچی و پلیدی کاملا ضروری است ، و نیز دامن گستر شدن خرافات ، كه معمولا روحانيان براي محكم شدن اعتقادات قلبي مردم بدان دامن مي زنند اگر چه همواره در ظاهر آن را انکار می کنند ، و البته تكاثر طلبي و فساد مالی و بعضا اخلاقی روحانیان که در پرسش 58 مینوی خرد هم صریحاً بدان اشاره شده است. و از سوی دیگر نظام کاستی جامعه ساسانی – یعنی جامعه یی که اجازه حرکت عمومی به توده های فرو دست را نمی دهد – بر نفرت توده های جامعه از دین زرتشتی افزود. زيرا این نظام کاستی در «گاتها» هم اشاره شده  و مورد تایید قرار گرفته است. پور داوود، در همین خصوص معتقد است : «از جمله لغاتی که در گاتها موضوع مباحثات طولانی گردید و هر یک از مستشرقین معنی مخصوصی از برای آن ها تصور کرد، سه کلمه خوتو، ورزن، ائیر یامن می باشد ... بی شک این سه کلمه در گاتها برای طبقات سه گانه استعمال شده است. جز از معانی پیشوایان مذهبی و جنگیان و برزیگران معانی دیگری برای آن ها مناسب نیست ... اصلاً اشو زرتشتت آن ها را در مقابل طبقات سه گانه هندوان که برهمنا، خشتریا، ویسیا باشد به کار برده است.» (پور داوود، 1382 : 85).

پروفسور فرای هم در خصوص همین نظام کاستی و پشتوانه دینی آن چنین می گوید : «در جامعه ساسانی آیین های خشک و استوار طبقات یا کاستها فرمانروا بود، زیرا که دین زرتشت آن زمان پشتیبان جامعه کاستی بود. روحانیان از طبقه یا فرقه ای خاص بودند و دیگر ایرانیان در طبقات چندی قرار داشتند و به موجب مقررات مذهبی طبقات اجتماع عبارت بودند از روحانیان و جنگاوران و دبیران و مردم عادی.» (فرای، 1385 : 376).

علاوه بر این حمايت نظری، پشتيباني عملی روحانیان زرتشتی از این نظام کاستی منجمد – که اوج آن در همدستی آنان با اشراف در سرکوب مزدکیان خود را نشان داد – ناتوانی آنان در ارائه پاسخ مناسب ، عقلانی و گره گشای و ساختن جامعه ای با ساختارهای جدید و صرفا بسنده کردن به یک سری لفاظی ها و سخنان به ظاهر زیبا و به باطن غیر قابل اجرا و ناکارآمد  سبب شد که دین زرتشت به ویژه در اواخر دوره ساسانی در سراشیبی سقوط و زوال بیفتد و به تبع آن دولت ساسانی که دولتی دین سالار بود هم به سراشیبی نابودی افتاد . پروفسور فرای در همین خصوص، معتقد است : «چنین می نماید که دین زرتشت در پایان سلطنت ساسانیان رو به انحطاط می رفت و دستگاه روحانی آن که به تشریفات و رسم های دین بیشتر می پرداخت، به نابودی می گرایید و نیز اندیشه های الهام گرفته از منطق و خرد هم به این جریان یاری می کرد.» (فرای، 1385 : 376)

به هر روی زیاده روی روحانیان زرتشتی در وضع احکام فقهی – که مقدار متعادل آن برای نظام بخشی و معنا دهی به زندگی کاملا ضروری است – و نیز سنگ فکری و چسبیدن آنان به آموزه های کهن و عدم انعطاف پذیری در برابر مطالبات جامعه ، که نسبت به گذشته بسیار تفاوت کرده بود ، و متوسل شدن به سلاح انکار و کتمان و یا شیطانی و اهریمنی دانستن آن مطالبات و البته پیوستگی و تنیدگی شدید آنها با اشراف و پادشاهان و عدم ارتباط و همبستگی با مردم فرودست تهی دست، سبب شد، دین زرتشتی و به تبع آن کشور دچار چنان آشفتگی ساختاری و پوسیدگی درونی شود که به قول علی شریعتی با کوچکترین تیپای اسلام از هم بپاشد و مذهبی که زمانی در یک شاهنشاهی بزرگ دین رسمی بود و روحانیان و متوليان آن مغرورانه و از سر مستی قدرت تعصب ها بر آن داشتند و خود را  در برج عاجي خلل ناپذير مي پنداشتند و دست حمايت خدا را ياور خود مي دانستند و هيچ سخن ناصحانه  و مصلحانه اي را  بر نمي تابيده و آن را نشان از بي ديني و فريب شيطان بر مي شمردند . سرانجام  به وضعیت اسف باري در آيد که امروزه  می توان آن را دینی نیم مرده و یا در حال احتضار تلقی کرد.( فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين. 44/29 ).

به هر روی آنچه از تاریخ بر می آید این است که دولت ساسانی که با دادن دست اتحاد با آتشگاه و روحانیان زردشتی توانسته بود هویت تمدنی ایران را پس از سالها آشفتگی و سر در گمی احیا و بازسازی کند . اما با گذشت زمان ، بر اثر ندانم کاری و عدم چاره سازی روزآمد ، کارآمد و عقلانی موبدان زردشتی برای خواسته های جدید مردم ، جامعه به سراشیبی سقوط و نابودی افتاد . باشد که ما از تاریخ خود درس بگیریم و بکوشیم مطالبات جامعه را در هر زمان درست دریابیم و بکوشیم به آنها پاسخ های قانع کننده ، و نه ساکت کننده ، ارائه دهیم و تمام مساعی خود را برای جامعه سازی مداوم و نیز نوسازی جامعه با حفظ اصول اساسی سنت بکار گیریم ، زیرا بدون جامعه سازی مداوم و متناسب با ارزش های خود هیچ دین و حکومتی نمی تواند سرپا بماند ، امیدواریم و از درگاه خدا می خواهیم که ما ایرانیان را یاری رساند تا از سوراخی که تاکنون دست کم دوبار از آن گزیده شدیم – یکی در سقوط ساسانیان ودیگری در سقوط صفویان – برای بار سوم گزیده نشویم .

 

 

 

 

 

 

                                                                     منابع و ماخذ :                                                                    

 

بیانی، شیرین (1380) دین و دولت در عهد ساسانی و چند مقاله دیگر. تهران : نشر جامی.-1

پورداوود، ابراهیم (1382) ترجمه اوستا (گاتها). تهران : انتشارات دنیای کتاب.-2

3-تفضلی، احمد (1384)" کرتیر و سیاست اتحاد دین و دولت در دوره ساسانی"، در : بدعت گرایی و زندقه در ایران عهد ساسانی؛ به کوشش ملیحه کرباسیان و محمد کریمی زنجانی اصل. تهران : نشر اختران

4- خدادادیان ، اردشیر (1380) اساس قوانین عصر ساسانی و معرفی یکی از سرشناس ترین قانوندانان این دوره. تهران : نشر به دید.

5-. شارل پوئش ، هانري(1381)" وضع مذهب در ايران غربي " در : تاريخ تمدن ايران، با همكاري جمعي از ايران شناسان اروپا؛ تهران : انتشارات گوتنبرگ

6- شيپ مان، كلاوس (1383)تاريخ شاهنشاهي ساساني  ترجمه فرامرز نجد سميعي.تهران : سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري،پژوهشگاه زبان و گويش.

فرای، ریچارد نلسون (1385) میراث باستانی ایران. ترجمه معسود رجب نیا. تهران : انتشارات علمی و فرهنگی.-7

8- کریستن سن، آرتور (1385) ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغی بیدی. تهران : نشر صدای معاصر. مزداپور، کتایون (1382) زرتشتیان. تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی.

.




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهزیار مهرآذین
تاریخ : جمعه 31 فروردين 1397
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: