بسمه تعالی

 

سه چالش هویت ایرانی در تاریخ :

 

یونانزدگی

 

، عَربزدگی ، غَربزدگی

 

مهرداد احمدی ورامینی

 

 

   ورود عناصر فرهنگی از تمدنی به تمدن دیگر امری نیست که تنها محصول دنیای جدید و زمانه و زمینه کنونی ما باشد بلکه چیزی است که در تاریخ تمدن بشر سابقه ای دیرینه دارد .

این امر در تمدن ایرانی نیز پیشینه ای دراز دارد و شاید به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی ایران که بر سر چهار راه تمدن بشری قرار گرفته این مساله بیش از هر تمدن دیگر در ایران به چشم خورد.

هجوم یونانیان ، هجوم اعراب مسلمان ، هجوم غرب مدرن . سه هجوم فرهنگی بزرگ در تاریخ ایران بوده است که هویت ایرانی را دچار چالش کرده است ؛ البته دو هجوم اولی همراه با تهاجم نظامی بودند ولی واپسین تهاجم تنها تهاجمی فرهنگی بوده است .

در این جستار صرفا سر آن داریم که به بررسی این سه هجوم البته از زاویه ای خاص بپردازیم .

توضیح آنکه در برابر هر تهاجم فرهنگی یا به عبارت دیگر ورود فرهنگ جدید نخبگان جامعه معمولا سه واکنش نشان می دهند.

 واکنش شماری از نخبگان این است که از سر تقید و تعصب به فرهنگ خودی چنگ زده سرسختانه به مقابله با فرهنگ وارد شده بپردازند . اینان نخبگانی اند که بی هیچ فکری و تدبیری صرفا در صدد صیانت از فرهنگ خودی با تمام خوبی ها و بدی هایش هستند که ما این گروه را نخبگان سر انداز می نامیم زیرا بی هیچ توضیح و توجیه عقلانی حاضرند تا پای جان از وضع موجود به تمامه دفاع کنند.

واکنش دوم ، واکنش آن نخبگانی است که از سر بی اعتقادی و گاه تنفر از فرهنگ خودی با آغوشی گشاده به استقبال فرهنگ وارد شده می رفتند ، این استقبال گاه موجب حیرت حاملان فرهنگ وارد شده می شد ، ابن نخبگان که تمام تاریخ و تمدن خود را هیچ می انگاشتند و یا مدعی بودند که تاریخ مصرف آنها سپری شده ، در فرهنگ وارد شده ، ذوب و استحاله می شدند و در صدد نابودی فرهنگ اصیل خود بر می آمدند ما این نخبگان را نخبگان بر انداز می نامیم . البته در میان این نخبگان نیز هستند کسانی که طرفدار حفظ پاره ای از سنن جامعه خود نیز هستند اما چون در نظر آنان اصالت با فرهنگ وارد شده است نه با فرهنگ بومی ، و به فرهنگ بومی به مثابه امری تزیینی و ویترینی و تنها برای ظاهرآرایی فرهنگ وارد شده می نگرند ، بنابراین همه را در یک جرگه باید حساب کرد.

سومین واکنش که دشوارترین و پیچیده ترین نیز می باشد ، درنگ کردن ، تامل کردن و در عین حال انتقاد منصفانه از فرهنگ وارداتی و نیز نگاه دلسوزانه به فرهنگ خودی است . در نظر نخبگانی که این واکنش را نشان میدهند اصالت با فرهنگ خودی است و در حاشیه آن باید از فرهنگ وارد شده استفاده کرد. اینان گروهیند که با حفظ اصول فرهنگ خودی ، البته نه به شکل تزیینی و ویترینی ، با دیدی انتقادی به سر وقت فرهنگ جدید وارد شده می روند و در پی آنند تا با آمیختن عناصر اصیل و اساسی فرهنگ خود با عناصر پسندیده فرهنگ وارد شده طرح جدیدی ایجاد نمایند و فرزند تازه ای به دنیا آورند که این نخبگان را نخبگان در انداز یا متعالی اندیش که در پی درانداختن طرحی نو هستند، می نامیم .

خوشبختانه یا متاسفانه ما در تاریخ فرهنگ خود شاهد هر سه رویکرد و واکنش به فرهنگ واردشده بوده ایم و همچنان نیز هستیم و آنچه از شواهد هویداست پس از این نیز باید باشیم.

در این جستار مختصر در پی آنیم که تنها به رویکرد کسانی که در فرهنگ وارد شده ذوب و استحاله می شدند و خواهان بر انداختن طرح کهن بودند ( نخبگان بر انداز ) اشاره نماییم و به نخبگان دیگر (یعنی سراندازان و در اندازان ) التفات و اعتنا نخواهیم کرد که مجال ما اندک است و فرصت کوتاه .

در خصوص هجوم فرهنگی نخست ایران ، یعنی هجوم فرهنگ هلنی یا همان یونانی ، ابتدا باید توجه داشت که از آنجا که ما را از این دوران مطالب زیادی نمانده ، بنابراین تنها باید به ذکر جریان فکری کلی اکتفا نماییم و از ورود به جزییات و اشخاص احتراز نماییم ، زیرا اساسا مواد و مصالح لازم برای این ورود نیز مهیایمان نیست.

از نظر تاریخ ایران ، « شکست شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر و استقرار سازمان یونانی در خاور نزدیک ... مایه پایان پذیرفتن دوران بزرگی و آغاز فرمانروایی بیگانه چند گانگی در کشور بود . بدبختانه از آنچه در قرن های میان مرگ اسکندر و چیرگی ساسانیان بر ایران گذشته است آگاهی نداریم و منابع ما نیز کم است » ( فرای ، 1385 : 127 ) اما بنا به نقل همین منابع محدود نیز اطلاع داریم که « نخستین پادشاهان پارت از مهرداد اول به بعد در مسکوکات خویش ، خود را " یونان دوست " می خواندند » ( گیرشمن ، 1383: 307 ). جالب است که آنان ارادت و سینه چاکی خود به یونان را نیز با خط یونانی بر سکه هایشان نقش می زدند و کمر به بسط فرهنگ هلنی می بستند ، در واقع از آنچه از منابع تاریخی بر می آید در داخل هیات حاکمه و پادشاهی پارت گروهی بودند که خواهان استحاله فرهنگ ایرانی در فرهنگ یونانی بودند و می پنداشتند با یونانی شدن ایران سر بر آسمان سعادت خواهد سایید . البته این جریان  نه تنها در ایران بلکه در دیگر نواحی شرقی که پای فرهنگ هلنی بدانجا رسیده بود کم و بیش وجود داشت بدین صورت که « بسیاری از نمایندگان هیات حاکمه به زبان یونانی آشنا بودند و حتی آثاری تالیف کرده اند که سبک نگارش آن تقلید از آثار یونانی است » ( دیاکونوف ، 1384 : 239 )   اما خوشبختانه به مرور زمان در پادشاهی پارت نیز این تفکر ناشی از هلنزدگی در حاشیه قرار می گیرد و طرز تفکری که خواهان احیای ایرانیت ضمن استفاده از دستاوردهای فرهنگی یونان هست قوت می گیرد « در زمان ولاش (بلاش) اول ، نخستین علایم احیای ایرانیت جدید ، آشکار شد . در پشت مسکوکات وی نقش آتشگاهی با یک تن روحانی قربانی کننده دیده می شود ؛ و نخستین بار این سکه ها با الفبای اشکانی ضرب شده اند » ( گیرشمن ، 1383 : 296).

روند رو به رشد احیای ایرانیت و نیز استفاده از دستاوردهای یونانیت با روی کارآمدن ساسانیان به اوج خود می رسد و بار دیگر شکوه ایران هخامنشی تا حدود زیادی احیا می شود.

دومین ورود فرهنگ جدید به ایران ورود فرهنگ اعراب مسلمان بود که این فرهنگ وارد شده در ابتدای کار بسیاری از نخبگان ایرانی را متاثر ساخت و آنان را به نوعی عربزدگی مبتلا کرد.

متاسفانه یکی از مصادیق این عربزدگی را باید در مساله نگارش کتب علمی ایرانیان به زبان عربی جستجو کرد .در دوره تمدن اسلامی دانشمندان ایرانی کتب خود را با زبان عربی می نگاشتند این کار اگر چه با توجیه این مساله که عربی زبان علم است صورت می گرفت اما آنان اگر حقیقتا می خواستند می توانستند به زبان فارسی بنگارند زیرا بسیاری از مخاطبان اصلی این کتابها و دانشمندان بزرگ آن دوران خود ایرانی بودند بنابراین نیازی به عربی نوشتن چندان نبود.

در هر صورت بسیاری از دانشمندان این دوره کتاب های درجه یک و دو خود را به عربی می نگاشتند  ولیکن پاره ای از کتب درجه سه و چهار را آنهم معمولا به خواهش یکی از بزرگان و اشراف ، به زبان فارسی می نگاشتند ؛ مثلا : ابن سینا که شاهکارهای خود چون شفا و قانون را به عربی نگاشت  تنها در برابر خواهش علاالدوله کاکویه – از امرای دیلم – حاضر شد کتاب دانشنامه علایی را به زبان فارسی بنگارد .این کتاب را که در آن نوآوری فکری و فلسفی شاهد نیستیم چنان که گفتیم نه به خواست ابتدایی شیخ بلکه به در خواست یکی از زر و زورمندان فراهم آمد.

البته از این دست مثال ها بسیار است مثلا ابوریحان بیرونی که او نیز مانند ابن سینا اکثر قریب به اتفاق آثار مهم خود را خود خواسته به زبان عربی تالیف کرده بود ، تنها کتاب التفهیم لاوائل الصناعه التنجیم را آنهم به خواهش ریحانه ، دختر یکی از رجال برجسته به نام حسین خوارزمی ، در سال 420 ه.ق به رشته تحریر در آورد .

این دو تالیف اگر چه در شمار کارهای درجه یک این دانشمندان نیست اما همین ها هم نه به خواست ابتدایی خود این دانشمندان بزرگ بلکه بنا به خواهش افراد ذی نفوذ تالیف شد. در واقع باید اذعان کرد که این استادان هر چند از لحاظ علمی موجب فخر و مباهات ما ایرانیان هستند اما به لحاظ اینکه کتابهای گرانسنگ خود را به زبان فارسی ننوشته اند درخور پرسش هستند.

ذکر این نکته شاید جالب و در عین حال تاسف آور باشد که بدانیم دانشمند برجسته ای چون ابوریحان بیرونی درباره زبان فارسی گوید : « که ترجیح می دهم به عربی ناسزا بشنوم تا به فارسی مورد تمجید قرار گیرم » ( بورلو ، 1386 : 155 ).

با تمام احترام و ارادتی که برای ابوریحان قایلیم و به او مباهات نیز می نماییم اما به دلیل اینکه احترام و ارادت ما به زبان فارسی بیش از ارادت به ابوریحان است و او را به خاطر ادای این عبارات شایان نکوهش و سرزنش می دانیم .

از مصادیق عربزدگی در این دوره کم نیستند مثلا جرجی زیدان در کتاب معروف خود تاریخ تمدن اسلام از عربزدگی پاره ای از ایرانیان سخن به میان آورده  « مثلا عبدالله بن مقفع که از بزرگزادگان ایران بود هنگامی در بصره با دسته ای از بزرگان ایران صحبت می داشت ، عده ای از اشراف عرب نیز آنجا بودند ، ابن مقفع سخنگوی مجلس بود و هر کس از او چیزی می پرسید . از آن جمله کسی پرسید خردمندترین مردم روی زمین کدام مردمند ؟ و چون فکر می کردند این مقفع ایرانیان را خردمندتر می داند خودشان گفتند ایرانیان از همه خردمند ترند . ولی ابن مقفع گفت : هرگز ، گفتند : رومیان ، گفت هرگز ، هرگز . همینطور هر ملتی را که نام بردند ابن مقفع آن را رد کرد . بالاخره خسته شدند و از خودش خواستند که عقیده اش را بگوید . ابن مقفع گفت : راستش را بخواهید عربها خردمندترین مردم روی زمین هستند و گرچه من افتخار عرب بودن را ندارم ولی این افتخار را دارم که آنان را به خوبی می شناسم . ایرانیان اگر چه مملکت بزرگی داشتند اما نتیجه فکر و عقل آنان چندان نبود ، ولی خردمندی عرب بی مانند و بی سابقه است ... همت آنان آنها را بلند کرد ، دل و زبان آنان موجب پیشرفت آنها شد ، خداوند به آنان متوجه بود و خودشان مراقب خودشان بودند تا آنکه نامشان بر تر شد ، آوازه شهرتشان عالمگیر گشت و دین خداوند از میان آنان درآمد و تا پایان روزگار بزرگواری و فرمانروایی در آنان استوار ماند . نیکی در آنان و برای آنان جاویدان است » ( زیدان ، 1386 : 697 ).

البته عربزدگی در این دوران تنها دامن گیر نخبگان فکری نبود بلکه حکومت ها نیز بعضا در ورطه عربزدگی غوطه ور بودند یکی از این حکومت ها آل بویه بود . این دولت که به ظاهر دولتی ایرانی با دولتمردان ایرانی بود ، آل بویه از دیلمیان بودند که با انقراض آنها نسل حکومت های ایرانی تا روی کارآمدن کریم خان زند ور افتاد ، ولیکن  این ایرانیان نیز « نسبت به ادب و شعر فارسی توجه زیادی نداشتند و توجهشان نسبت به ادب و زبان عربی بیشتر بود » ( فقیهی ، 1357 : 131 ). در دامن حکومت آل بویه است که دانشمندانی عربزده چونان صاحب بن عباد ، که البته دانش و فضلی غیر قابل انکار دارد ، بر کار می آیند که در عربیت چونان ذوبند که تنها به عربی کتاب می نویسد و به عربی سخن می گوید و آنهم به طریقی بسیار مغلق و توام با سجع و تکلف که حتی خود اعراب هم بدان سان سخن نمی گفتند . در تاریخ هست که روزی او با یکی از ایرانیان به عربی مسجع و مغلق سخن گفت ، آن مرد که گویی از عربزدگی های صاحب به ستوه آمده بود ، به او چنین گفت : « اگر بدانم تو چه می گویی ؟ اگر قصدت ناسزا گفتن به من است ، به زبانی بگو که من بفهمم ، من نه زنگی هستم نه بربری و نه از قبیله غز ، به زبانی حرف بزن که معمولا با آن حرف می زنیم و به گفت و شنود با آن عادت کرده ایم . به خدا سوگند اجداد تو زبانشان این نبود ، من با مسلمانان و عرب زبانان آمیزش کرده ام ، این نوع سخن از آنان نشنیده ام به گمانم اگر با این زبان دعا بکنی ، خدا جوابت را ندهد » ( فقیهی ، 1357 : 289 ). البته داستان های شگفت انگیز دیگری نیز که حکایت از عربزدگی صاحب دارد در کتاب های معجم الادبا موجود است که علاقه مندان می توانند به این کتاب ها مراجعت نمایند .

به هر روی گر چه نخبگان عربزده در این دوره کم نیستند ولیکن سرانجام و با مرور زمان نخبگان در انداز یا همان تعالی اندیشان موفق می شوند خط تمایز پیچیده و نه چندان روشنی که میان اسلام و عربیت وجود دارد را مشخص نمایند و ضمن پذیرش اسلام ، به عنوان دین الهی ، به طرد عناصر عربیت بپردازند . این کار آنان را باید خدمتی تاریخی و سرنوشت ساز دانست.

سومین تهاجم فرهنگی سترگی که به این دیار صورت گرفت ، تهاجم فرهنگی غرب بود که تقریبا به طور جدی از زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار شروع شد.

در این دوره نیز مانند دو دوره پیش ایرانیان سه واکنش از خود نشان دادند که واکنش مورد نظر ما که همان نخبگان درانداز است در این دوره شیوع زیادی دارد که در ادامه نمونه هایی را یاد می نماییم.

یکی از نماد های بارز دراندازی فرهنگ خودی و غربزدگی در این دوران را باید در مساله پیشنهاد تغییر خط به نظارگی نشست . خطی که ایرانیان بدان می نگاشتند خط عربی بود البته با چهار حرف اضافی ، اگر چه باید توجه داشت که خط عربی نیز به اعراب تعلق نداشت بلکه آنان نیز خط خود را با اصلاحاتی از آرامی ها گرفته بودند ، و می دانیم که در ایران عصر ساسانی نیز خطی که رایج بود ، ماخوذ از آرامی ها بود البته با اصلاحاتی.

در هر حال اندیشه تغییر خط که به معنای گسستن از فرهنگ پرمایه پیشین و ذوب و غرقه شدن در فرهنگ غربی بود توسط پاره ای از روشنفکران مطرح شد که مهمترین آنها میرزا فتحعلی آخوند زاده (1228- 1295ه ق) بود . « اندیشه میزرا فتحعلی در دو مرحله متمایز تحول کلی یافت . مرحله اصلاح الفبا ، دوم تغییر خط . در مرحله نخست نقطه های حروف را دور انداخت ؛ وجه تمایز حروف را همان شکل حروف قرار داد ؛ حرکات یعنی اعراب را جزو حروف و در پهلوی آنها نوشت ... در مرحله دوم فکر میرزا فتحعلی به کلی تغییر یافت . معتقد گردید اصلاح الفبا چندان فایده ای ندارد ، خط باید عوض شود و الفبای لاتینی جایگزین آن گردد و البته از سمت چپ به راست نوشته شود » ( ولایتی ، 1366 : 40 ) .

همچنین در این دوران بسیاری از روشنفکران خواهان استحاله در فرهنگ غرب بودند برای مثال سید حسن تقی زاده که خود در کسوت روحانیت بود « منادی اندیشه ای می شود که قبل از او توسط میرزا ملکم خان و ماسون هایی چون میرزا ابوالحسن خان ایلچی طرح شده بود . او جمله معروف " برای ترقی باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شد " را نوشت و خود با کنار گذاشتن لباس روحانیت و ملبس شدن به لباس و آداب و رفتارهای فرنگیان عملا نشان داد که منظورش از ادای این جملات چیست » ( قدر ولایت ، 1386 : 60 ) . جلال آل احمد در باب روشنفکران غربزده عصر مشروطه  چنین می نویسد : « در زمانی که پیشوای روشنفکران غرب زده ما ملکم خان مسیحی بود و طالبوف سوسیال دمکرات قفقازی ! و به هر صورت از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند » ( آل احمد ، 1372 : 78 ) . همین میرزا ملکم که آل احمد او را پیشوای روشنفکران غربزده می داند و ما سردمدار نخبگان براندازش می دانیم ، فردی است بسیار پیچیده و زیرک ، وی در ملاقاتی که با آخوند زاده انجام می دهد ، به او توصیه می کند « تویی که می خواهی ریشه عقاید مذهبی مسلمانان را منهدم کنی ، باید از حمله آشکار دوری نمایی و به شیوه های دقیق تری فکر کنی » ( نجفی ، 1378 :212 ).

به هر روی واکنش بسیاری از نخبگان ایرانی در دوران جدید در برابر غرب سکوت و تسلیم بوده است آنها ، تلویحا یا تصریحا ، فرهنگ غرب را یگانه راه نجات ایران تلقی می کنند و بدون درس گرفتن از تاریخ ایران که بیانگر پیروزی نخبگان درانداز و تعالی اندیش است همچنان در صدد براندازی فرهنگ و هویت ایرانیند ، اگر چه عده ای از آنان نیز به ظاهر دم از ایران به ویژه ایران باستان می زنند اما آنان تنها زمانی که به اسلام می رسند به یاد می آورند که ایرانیند ولی هرگاه که به غرب می رسند نه تنها ایرانی بودن خود را پنهان می کنند بلکه گاهی آن را نیز انکار می کنند و حتی اگر عده کم شماری از آنان نیز حقیقتا به ایران ایمان داشته باشند تنها آن را برای تزیین و آرایش فرهنگ غرب می خواهند وگرنه روح حقیقی ایران که کشوری شرقی است با روح حقیقی اسلام که دینی الهی و اشراقی است هیچ تناقضی ندارد و تنها تناقض آنها با غرب است همانطور که در زمان هخامنشیان که اوج تاریخ ایران باستان است ، درگیری شرق به رهبری ایران با غرب یونانی وجود داشته است و در زمان ساسانی نیز این جدال شرق با پرچمداری ایران با غرب به سردمداری امپراطوری روم وجود داشته است و انقلاب اسلامی نیز باید در تداوم همان درگیری همیشگی جهان بینی شرقی و اشراقی و خدایی با جهان بینی غربی و الحادی و نیهیلیستی دانست اگر چه در دوران کنونی نیروی غرب بر نیروی شرق برتری دارد  ، نخبگان بر انداز و غربزده که حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی که نماد و نمود پیروزی نخبگان درانداز و متعالی اندیش بود ؛ همچنان بر عقاید غربزده خویش پا می فشرند و با انجام کارهای تئوریک نسبتا قوی ، بخش زیادی از اقشار تحصیلکرده را با خود همراه می سازند و مشاهده کردیم که در حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری چگونه به بهانه ای واهی و با همراهی رسانه های غربی ، توانستند انقلابی که سودای ترکیب ایرانیت و اسلامیت و غربیت و دراندازی طرح جدیدی را در سر می پرواند ، به چالش کشند.  البته اعتقاد ما بر آنست که نخبگان غربزده توانستند بسیاری از افراد شاخص حوادث پس از انتخابات را بفریبند ورنه شان و پیشینه آنان اجل از چنین کارهایی است ، همچنین باید اذعان و اعتراف کرد بخش زیادی از موفقیت نخبگان برانداز یا همان روشنفکران غربزده  مرهون کم کاری تئوریک نخبگان درانداز بوده است که چنان مشغول روزمرگی و سیاستزدگی شده اند که توان و زمان انجام پروژه های جدی فکری را از دست داده اند . به هر روی آنچه در این زمان ضروری می نماید پرداختن بیشتر متعالی اندیشان به کارهای اساسی و زیربنایی تئوریک است تا ضعف تئوریکی که متاسفانه انقلاب اسلامی دارد ، ضعفی که هم طرفداران و هم مخالفان آن بدان اذعان داشته اند و شاید پذیرش آن بر گروهی ثقیل باشد ، جبران شود تا همانطور که در دو دوره تهاجم فرهنگی پیشین ، یونانیت و عربیت ، که نخبگان درانداز پیروز شدند و توانستند ضمن حفظ اصول اساسی فرهنگ ایرانی به عنوان محور و مدار ، از دستاوردهای فرهنگ وارد شده نیز به بهترین نحو بهره گیرند ، این بار نیز چنین شود .

 

 

 

 

                                                   منابع و مآخذ :

-  آل احمد ، جلال ( 1372 ) غربزدگی . تهران : انتشارات فردوس .

- بورلو ، ژوزف (1386) تمدن اسلامی . ترجمه اسدلله علوی . مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی.

- تاریخ تهاجم فرهنگی غرب ، نقش روشنفکران وابسته : سید حسن تقی زاده (1386) . تهران : موسسه فرهنگی قدر ولایت .

- دیاکونوف ، مبخاییل میخایلوویچ ( 1384 ) تاریخ ایران باستان . ترجمه روحی ارباب . تهران : انتشارات علمی و فرهنگی .

 

- زیدان ، جرجی ( 1386) تاریخ تمدن اسلام . ترجمه علی جواهر کلام . تهران : موسسه انتشارات امیر کبیر.

- گیرشمن ، رومن ( 1383) ایران از آغاز تا اسلام . ترجمه محمد معین . تهران : انتشارات معین.

- فرای ، ریچارد نلسون (1385) میراث باستانی ایران . ترجمه مسعود رجب نیا . تهران : انتشارات علمی و فرهنگی.

- فقیهی ، علی اصغر (1357 ) آل بویه و اوضاع زمان ایشان . بی جا : انتشارات صبا

- ولایتی ، علی اکبر (1366) مقدمه فکری نهضت مشروطیت . تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

- نجفی ، موسی (1378 ) مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران ( دین ، دولت ، تجدد ) . تهران : نشر منیر .

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهزیار مهرآذین
تاریخ : جمعه 31 فروردين 1397
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: