"بسمه تعالی"

 

 

عنوان مقاله :

« تاملی در سیر جامعه ایران در تاریخ و نیروی پیش برنده آن »

 

 

                                                   نگارنده :

رضا مهریزی

( کارشناس ارشد ایران شناسی )

 

تلفن : 36249628-  021

 

Email : mehrizi_ reza@yahoo.com

 

این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد رضا مهریزی با عنوان " بررسی تطبیقی نقش دولت ساسانی و دولت صفوی در احیای هویت ملی" به راهنمایی دکتر روزبه زرین کوب است که از این پایان نامه در چهاردهمین جشنواره پایان نامه های دانشجویی1389  تقدیر شد .

 

 

زمستان 1396

 

 

چکیده :

در این مقاله ، ابتدا به شکل فشرده نظریات متنوعی که در باب نیروی پیش برنده جامعه یا به عبارت دیگر تاریخ وجود دارد ، ذکر شده و به این نکته اشاره می شود که تمامی این نظریات جنبه عمومی و جهانی داشته و در آنها به تفاوتهای اساسیکه جوامع مختلف با یکدیگر دارند اعتنا نشدهاست . نگارنده آنگاه اذعان می کند که نیروی پیش برنده جامعه ایران را با توجه به موقف خاص و تقریبا بی بدیل ایران که در چهار راه مبادله و تعامل تمدن ها قرار گرفته باید جایگاه خاص ایران به نسبت دیگر جوامع  دانست که همین جایگاه خاص موجب تازش های سترگ تاریخی به این سرزمین شده است ، که مهمترین آنها یورش آشوریان ، یورش یونانیان ، یورش اعراب ، یورش مغول و یورش فرهنگی غرب مدرن می باشد.  البته جامعه ایرانی نسبت به این یورش ها و تازش ها بی اعتنا نبوده و از خود کنش متقابل نشان داده است ؛ لذا جامعه ایران را باید " جامعه کنش متقابل دو مرحله ای "( مرحله تمهیدی ، مرحله تکمیلی ) لقب داد. نگارنده سپس با ذکر شواهد تاریخی و نیز تحلیل های مورخان بزرگ ، مفاهیم ذهنی خود را به صورت مصداقی توضیح می دهد و بدین دستاویز سیر تطور جامعه ایرانی در تاریخ را که به زعم وی "کنش متقابل دو مرحله ای " ( مرحله تمهیدی ، مرحله تکمیلی ) است ، تشریح و تفسیر می نماید و با این نظریه برخی ابهامات و پیچیدگیهای تاریخ معاصر به ویژه در باب نسبت میان انقلاب مشروطه ( به عنوان انقلابی غربگرا ) و انقلاب اسلامی ( به عنوان انقلابی ضد غرب ) را نیز روشن می سازد.

 

کلید واژه ها :

« نیروی پیش برنده جامعه ایران ،موقف خاص ایران ، یورش های های بزرگ ، کنش متقابل دو مرحله ای »

 

1. مقدمه و طرح مساله:

بحث از نيروي جنبش بخش جامعه، بحثي است دراز دامن و انديشمندان متعددي در خصوص اينكه چه عامل يا عواملي سبب حركت، دگرگوني و تطوّر جامعه مي‌شوند؛ به تامّل پرداخته و ابراز نظر كرده‌اند.

عدّه‌اي معتقدند نيروي جنبش بخش جامعه یا تاريخ، برخي نژادها هستند كه استعدادي والاتر و گوهري گرانمايه‌تر از باقي نژادها دارند و همين نژادهاي برترند كه چرخ تاريخ را به جنبش در مي‌آورند؛ این تفکر در یونان باستان طرفداران پرشماری داشت از زاویه همین دیدگاه است که یونانیان خود را نژاد برتر و دیگر اقوام را بربر می دانستند.

ديگر نظر، نظريه جغرافيايي است، بر طبق اين نظريه، عوامل جغرافيايي يعني آب و خاك و هوا را اصيل‌ترين عامل جنباننده جامعه و تاريخ و نيز تشخّص جوامع و تمدن‌ها مي‌دانند. طرفداران اين نظريه با قبول عوامل و عناصر جغرافيايي به عنوان تعيين‌كننده قاطع سرشت و سرنوشت تمدن‌ها و جوامع، جغرافيا و عوامل محيطي را نيروي جنباننده تاريخ مي‌دانند.ابن سینا فیلسوف بزرگ ایرانی در کتاب قانون خود شرح مبسوطی از این نظریه ارائه می دهد( مطهری ، 1387 : 227).

گروهی ديگر بر اين باورند كه قهرمانان بزرگ در هر جامعه و نژادي بودند كه با انديشه‌هاي خلاّق و تفكّرات راهگشاي خود، موفق شدند مسيرهاي تازه‌اي در برابر باقي انسانها بگشايند و آنها را در آن راه به پويش درآورند، کارلایل (1) انگلیسی در کتاب "قهرمانان" خود این نظر را مطرح می سازد. نظريه ديگر، نظريه خدايي است كه بر طبق اين نظريه، تمامي تغيير و تحوّلات جامعه، جلوه‌گاه  مشيّت

حكيمانه و حكمت بالغه خداوندگار است.متفکران متعددی به این نظریه قایلند که از مهمترین آنها

 

1.karlayel

 

یوهان هردر(2) است ، وی اندیشه ای را بنیان می گزارد که در آن « اعتقاد به یک طرح رستگاری بر اساس مشیت و خواست خداوند که کاملا در جهت مخالف نظر شکاکان است و دلالت بر مسیر واحد و بدون تقطیع دارد که پیشرفت و تعالی نهایی انسان را ممکن می سازد »( مجتهدی ، 1381 : 136 ).

دیدگاه دیگری که وجود دارد که به نوعی نیز می توان آن را تا حدودی به نظریه خدایی نزدیک است دیدگاه خاص  فردریش هگل(3) نسبت به تاریخ است. از نظر هگل کل تاریخ جهان چیزی جز نمود رو به رشد عقل ( عقل یا روح هگل تا حدودی شبیه به خداست ) و گسترش خودآگاهی آن  یا به عبارت دیگر به معنای پیشرفت  خود آ گاهی  آزادی عقل یا روح است که با دیالکتیکی سه پایه ( تز ؛ آنتی تز و سنتز ) به جلو می رود . از نظر هگل برای آن که جهان به هستی درآید چیزی که بیش از همه ضرورت دارد نیروی نفی یا "نیروی شگرف مفهوم منفی" است ( استیس ، 1381 : 43 ) او نفی کنندگی را کیفیت عقل دیالکتیکی می داند « زیرا به گفته وی دیالکتیک حقیقی منحصرا در مقوله نفی قرار دارد ... بنایراین نفی یابندگی شرط لازم تحقق واقعیت اشیائ به معنای عام کلمه است . به عبارت دیگر حقیقت اشیا در نفس حرکت آنها خلاصه می شود » ( جهانبگلو ، 1368 : 4 ) بنابراین نیروی نفی یابندگی را باید از نظر هگل نیروی جنبش بخش تاریخ دانست که با جنبش آن عقل به سوی غایت نهایی خود که همان خودآگاهی از آزادی است رو به پیشرفت می نهد.

تئوری ديگری وجود دارد که اقتصاد را نيروي جنبش بخش جامعه مي‌دانند و معتقدند روابط توليد و تضاد طبقاتی ، سبب حركت تمامي اركان و اجزاي جامعه است؛ کارل مارکس (4) مبدع این تئوری است.

نظریه دیگری نیز هست که مجموعه ای از عوامل ، و نه یک عامل واحد ، را نیروی جنبش بخش

 

4.karl marx                              3.Friedrich hegel                                  2.johan herder

تاریخ می داند که از جمله قائلان به آن آرنولد توین بی (5) است . وی که تاریخ را به صورت مجموعه ای از تمدن ها می بیند بر این باور است که آنچه موجب تولد تمدن ها و به تبع آن حرکت تاریخ می شود « به عامل نژادی یا محیط جغرافیایی بستگی ندارد . بلکه به ترکیب ویژه ای از دو شرط زیر وابسته است : 1- وجود اقلیتی خلاق در جامعه . 2- وجود محیطی نه چندان مساعد و مطلوب و نه چندان نا مساعد و سخت . جوامعی که واجد چنین شرایطی بوده اند ، در قالب تمدنی بزرگ جلوه گر شده اند و جوامع فاقد این شرایط در سطح پاره تمدن یا مادون تمدن باقی مانده اند » ( سوروکین ، 1377 : 142 )

 نقل نظرات كامل پيروان نظريه‌هاي پيشين و نقد آنها در اين مجال محدود ميسّر نيست؛ در اينجا تنها به اين نكته اشاره مي‌كنيم كه ويژگي مشترك تمامي اين نظريات اين است كه آنها هركدام نظرات خاص خود را در خصوص تمامي جوامع بشري صادق مي‌دانند. به عبارت ديگر آنها به جامعه بشري به مثابه يك كلِّ واحد مي‌نگرند و بنابراين، نظرات خود را راجع به آن ابراز مي‌كنند؛ مثلاً ماركسيست‌ها كه معتقد به اصالت اقتصاد و روابط توليدي و البته تضاد طبقاتی در تحرّك جوامع هستند آنرا در خصوص تمامي جوامع معتبر مي‌دانند و معتقدند که: « جامعه از میان شماری شیوه های تولید متمایز عبور کرده است : شکل ها یا مراحل سازمان اقتصادی را ، شکل ویژه ای از روابط تولید مشخص نموده است این مراحل یا شکل ها عبارتند از شیوه اشتراکی ابتدایی ، شیوه باستانی ، فئودالیسم ، و سرمایه داری » ( هیوز-وارینگتن، 1386: 331) البته مارکس معتقد است که سرانجام همه جوامع از دوره سرمایه داری نیز عبور کرده و وارد دوره کمونیسم و جامعه بدون طبقه می شوند.

اشكال عمده اين‌گونه نگرش به تاريخ اين است كه تفاوت‌هاي بسيار اساسي جوامع با يكديگر در آنها لحاظ نمي‌شود. ولي ما در نظر  خود تنها چشم به جامعه ايران داريم و صرفا راجع به نيروي پیش

5. Arnold toynbee

برنده جامعه ايران سخن مي‌گوييم اگرچه امكان دارد اين نظر حتي راجع به تمدنهاي ديگر هم كاربرد داشته باشد ولي اثبات آن محتاج تتبّع و تحقيق گسترده است و مجال آن در اينجا فراهم نيست. در اين مجال تنها به گفتگو در خصوص نيروي محرك جامعه و تاريخ ايران مي‌پردازيم.

 

 

 

2. پرسش و فرضیه پژوهش :

پرسش اصلی ما در پژوهش حاضر این است که : آیا می توان بیان مستدلی را به شکل طرحی کلی از تطور جامعه ایرانی و نیز نیروی جنبش بخش آن در تاریخ ارائه داد که ضمن اینکه نظمی نسبتا پایدار را در نوع تطور جامعه ایران در تاریخ نشان دهد تا به وسیله آن بتوانیم بخش زیادی از غوامض تاریخی جامعه ایران را تبیین کنیم و تا حدودی نیز امکان پیش بینی آینده را برای ما فراهم آورد یا خیر ؟

 فرضیه  اصلی ما در این پژوهش و در راستای ارائه پیشنهادی موقت و یا به عبارتی حدثی زودگذر برای پرسش بالا این است که جامعه ایرانی ، از زمان ماد تا انقلاب اسلامی ، را باید جامعه واکنش دو مرحله ای ، مرحله تمهیدی و مرحله تکمیلی دانست .

به عبارت دیگر جامعه ایران به دلیل موقف خاص خود در جهان ، همواره معبری برای مهاجرت ها و نیز مقصدی برای تهاجمات بزرگ و کوچک بوده است ؛ اما جامعه ایرانی در برابر این تهاجمات بی اعتنا نبوده و در آنها استحاله نمی شد بلکه از خود واکنش متقابل نشان داده است ؛ این واکنش متقابل طی دو مرحله به وقوع می پیوست : یکی مرحله تمهیدی که جامعه به طور نسبتا سطحی در صدد زدایش آثار تهاجم بر می آید و دودیگر مرحله تکمیلی .که جامعه به طور عمیق و زیر ساختی به زدایش آثار آن تهاجم و نیز ساخت ساختارهای جدید برای جامعه دست می زند. ما در ادامه این جستار با استفاده از قراین تاریخی به تبیین این تئوری می پردازیم .

 

2. چارچوب نظری و روش پژوهش :

شيوه تحقيق در علوم انساني دو مرحله دارد؛ مرحله اول : در اين مرحله سخن از نحوه گردآوري اطلّاعات است كه به دو دسته كتابخانه‌ايي و ميداني تقسيم مي‌شود و در  تحقيق پیش رو از روش كتابخانه‌اي براي جمع‌آوري اطلّاعات  بهره گرفته شده است .

مرحله دوم : در این مرحله از نوع تحليل و چگونگي ارزيابي اطلاعات گردآوري شده ، سخن به ميان مي آيد ؛ در اين مرحله داده‌هاي گردآوري شده براساس هدف تحقيق، تحليل شده و مطالب اضافي ريزانده و مطالب مهم پرورانده مي‌شود و در نهايت همه اطلاعات در ساختاري كه نگارنده طرّاحي كرده ريخته مي‌شود و نتيجه نهايي از آن به دست مي‌آيد. در اين تحقيق ، که هدفمان شناخت چگونگی تطور جامعه ایرانی در پویه تاریخ و نیز نیروی جنبش بخش بدان است، پس از گردآوري اطلاعات، که می کوشیم از منابع موثق و مورد اعتماد همگان باشد ، اطلاعات گردآوری شده را در الگويي كه براي نوع حرکت جامعه ترسيم كرديم ‌مي گذاريم و می کوشیم نظر خود را تبیین کنیم .

البته در اينجا ذكر نكته اي ضروري است و آن اينكه در پژوهش هاي تاريخي ، دو ساحت وجود دارد  ساحت نخست: تاريخ نگاري ، ساحت دوم: تاريخ شناسي . ( این تقسیم بندی تا حدودی متاثر از افکار هگل است که پژوهش در تاریخ را به سه نوع : « الف) تاریخ دست اول ، ب) تاریخ اندیشیده ، تاریخ فلسفی » ( هگل ، 1379 : 2 ) تقسیم می کرد. ) در ساحت تاريخ نگاري ، نگارش جزئيات حوادث ما وقع است و سعي در آن بر دسترسي به جزييات بيشتر و موثق تر است ، در اين ساحت تنها ماده خام مطالعات اصلي تاريخي از معدن بزرگ تاريخ استخراج مي شود. اما در ساحت دوم كه در واقع ساحتی بسیار اساسی است و تاريخ شناسي نام دارد ، و در آن تنها به صرف جزيي نگري وجزیی نگاري پرداخته نمي شود ، بلكه کوشیده می شود  به شناختن رابطه اي كه ميان آن جزييات خارجي و كليات ذهن ساز برقرار است ، پرداخته شود. به عبارت ديگر در تاريخ نگاري ما صرفا با مصاديق سر و كار داريم حال آنكه در تاريخ شناسي مي كوشيم براي شناخت درست آن مصاديق عيني از مفاهيم ذهنی و فلسفی و حتی جامعه شناختی هم بهره گيريم. در این پژوهش سعی ما بر این است که در ساحت تاریخ شناسی سیر کنیم زیرا به زعم ما تاکنون تحقیقات نسبتا مطلوبی در ساحت تاریخ نگاری ، چه توسط ایرانیان و چه توسط خارجی ها ، سامان یافته است. ولی جای خالی تاریخ شناسی که تاریخ ایران را با دیدی کلی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد به شدت خالی است امیدواریم پژوهش حاضر بتواند تجربه موفقی در این راه باشد و راه را برای پژوهش های بهتر و موفق تر هموار سازد زیرا تا ملتی نتواند تصور درستی از کلیت تاریخ خود  به دست آورد، نخواهد توانست تلقی دست کم نسبتا درستی از حال یا آینده خود به دست بیاورد .

.

 

3.مبحث اصلی پژوهش :

3-1. نیروی پیش برنده جامعه ایران :

 

آنچه در خصوص نيروي پیش برنده جامعه ايران بدان معتقديم در درجه نخست بستگي تمام دارد به موقعيت خاصّ جغرافيايي ايران كه در گذرگاه شرق( هند و چین )  و غرب ( یونان و روم و مصر )  قرار دارد و در واقع عامل پيوند دو بال جهان متمدن و به تبع آن دو تفكّر بوده واکنون نیز هست. به عبارت دیگر ما  اگر ایران را شرقی ترین کشور غربی و غربی ترین کشور شرقی نیز بدانیم سخنی به گزافه نگفتیم و باید اذعان کرد که شعار نه شرقی و نه غربی و در عین حال هم شرقی و هم غربی شعار تاریخی ملت ایران بوده و هست .رومن گیرشمن (6) در کتاب معروف خود ایران از آغاز تا اسلام هنگام ذکر چگونگی روی کارآمدن کوروش نکات جالبی را ذکر می کند که موید سخنان ما در این بخش است ، وی چنین می گوید : « کوروش ، که دو مملکت تحت قدرت او متحد شده بودند ، خود را در راس شاهنشاهی ای یافت که ثروتهای مهم طبیعی وضع جغراقیایی آن او را وادار می کرد که نقش میانجی ، عامل ارتباط و اتصال بین تمدن های غربی و تمدن های شرقی اقصی را ایفا کند . ایران در سراسر تاریخ خود ، از این ماموریت تاریخی که به عهده وی واگذار شده ، در طی هزاران سال بقای خویش ، جدا نگردیده است » ( گیرشمن ، 1383 : 151)

ايران به دلیل جايگاه بسیار ویژه جغرافيايي خود و به دليل آنكه دو دريا در شمال و جنوب آن قرار گرفته است، همواره نزديكترين و كم‌هزينه‌ترين راه تردّد و تعامل شرق و غرب بوده و هست، بنابراين طبيعي است كه ايران در طول تاريخ خود در معرض مهاجرت‌ها و تهاجمات و تازش های متعددي از دو جانب خود قرار بگیرد؛ همین عوامل است که دکتر زرین کوب از فلات ایران تحت عنوان         « گذرگاه حوادث » یاد می کند . ( زرین کوب ، 1379 : 17 ) جالب توجه است که بدانیم هگل نیز در اواخر کتاب " عقل در تاریخ " خود بحث نسبتا مبسوطی راجع به جغرافیای ایران و اهمیت آن می کند که به دلیل ضیق بحث خوانندگان را بدان کتاب ارجاع می دهیم .

به هر روی باور ما این است که همين موقعيت خاص جغرافيايي، و تازش ها و تهاجمات بزرگي كه بر اثر آن به اين سرزمين شده است، خود حقيقتاً باید نيروي جنباننده و پیش برنده جامعه ايران در پویه تاریخ محسوب شود. در قسمت بعد با ذكر نظر خود راجع به مراحل سير جامعه ايران در تاريخ، اين نظر را كه نيروي پیش برنده جامعه ايران تازش ديگر اقوام و دولتهاست، بيشتر شرح خواهيم داد.

6.Roman Ghirishman

 

3-2.مراحل سير جامعه ايراني در تاريخ:

در بخش نيروي پیش برنده جامعه به اجمال دیدگاه خود را راجع به نیروی پیش برنده جامعه ايران بيان كرديم، ولي لازم است در اين بخش به تفصيل از آن سخن بگوييم.

همانطور كه پيشتر بيان شد جامعه ايراني به دليل موقعيت خاص سرزميني‌اش كه در چهارراه تمدن‌ها قرار دارد، همواره در معرض مهاجرتها و نيز تهاجم‌ها و تازش ها قرار داشته است.

سرزمين از دو بعد داراي اهميّت است: يكي وضعيت دروني كه مشتمل بر عوارض جغرافيايي است كه در شكل‌دهي به شيوه‌ معيشت مردمان نقشي اساسي دارد.

دوم، موقعيت بيروني آن سرزمين است كه در چه وضعيتي نسبت به ديگر تمدنها و جوامع قرار دارد اين بُعد به اعتقاد ما دست كم به اندازه بُعد نخست داراي اهميّت است. ما جامعه ايراني را جامعه کنش متقابل دو مرحله‌اي ناميديم. شايد اين اصطلاح را درباره جوامع ديگر نيز بتوان بكار برد يعني جوامع در نسبتي كه با يكديگر برقرار مي‌كنند به كنش و واكنش نسبت به هم مي‌پردازند البته اين مساله احتياج به تحقيق و تتبع فراوان دارد تا به مقام اثبات برسد كه از حوصله بحث ما خارج است و در اين مجال تنها به اثبات دعوي خود در خصوص جامعه ايراني مي‌پردازيم.

از بامداد تاريخ ايران يعني زماني كه اقوام آريايي در ايران تازه ساكن شده بودند مي‌توانيم به نظاره اين تازش متقابل دو مرحله‌اي بنشينيم.

قبايل آريايي در شمال غربي ايران همچنان پراكنده و نامتحد  بودند كه دستخوش تهاجمات نظامي دولت آشور مي‌شوند در طول اين تهاجمات است كه« دياكو به منزله يكي از رؤساي ماد محسوب مي‌گردد كه با آگاهي از تهديد شديدي كه بر قبايل قوم وي- كه به چندين ده قبيله تقسيم شده بود- وارد مي‌آمد  به نظر مي‌رسد كه يكي از نخستين كساني باشد كه نقشه وحدت آنان را طرح كرده باشد» (گيرشمن، 111:1383) دیاکو « ملت ماد را متحد ساخت و پنجاه و سه سال بر آنها سلطنت کرد » ( دیاکونوف ، 1384 : 57 ) وی در طول فرمانروایی دراز مدت خود « به متحد ساختن طوایف پراکنده مادی پرداخت ولی چون آشوریان که بر ایران تسلط داشتند از اتحاد اقوام ایرانی ناراضی بودند ، دیااکو را از حکومت برداشته و او را به شام تبعید کردند.» ( مشکور ، 1381 : 19 )

 البته سلسله ماد با دیاکو به پایان نرسید و جانشینان او به اتحاد اقوام ایرانی و تقویت نیروهای خود برای مقابله به آشوریان ادامه دادند و سرانجام موفق شدند با هم‌ْدستي حكومت بابل، طومار دولت آَشور را در هم پيچيده و آنرا از صفحه روزگار براي هميشه محو كنند.

پس از ماد كه کنش تمهیدی ايرانيان در برابر يك تهاجم است، هخامنشيان برسركار مي‌آيند و كاري را كه مادها آغاز كرده بودند به اوج خود مي‌رسانند و در واقع کنش تکمیلی جامعه ايران را شكل مي‌دهند. از آنجا كه هجوم و كُنش آشوريان، صرفاً نظامي بود، دولت ماد و هخامنشي بيشتر از نظر نظامي اوج و شكوه مي‌گيرند پس از بيش از دو قرن در حاليكه هخامنشيان بر اثر ضعف داخلي قابليّت فروپاشي يافته بودند بر اثر تهاجم گسترده يونانيان و مقدونيان از هم مي‌پاشند و سلسله يوناني سلوكي در ايران تشكيل مي‌شود« سلوكي‌ها هشتاد سال بر قسمت اعظم ايران سلطنت داشتند. ( پيرنيا، 139:1378) اين هجوم يونانيان كه تعرّضي نظامي- فرهنگي بود با واكنش قبايل ايراني كه در دورترين نواحي شرقي ايران حضور داشتند مواجه مي‌شود آنان ابتدا با شعار« يونان دوستي» پا به عرصه تاريخ ايران مي‌گذارند.

گيرشمن در اين خصوص معتقد است: « نخستين پادشاهان پارت از مهرداد اول به بعد در مسكوكات خويش خود را« يونان‌دوست» (7) مي‌خواندند. آيا حقيقتاً آنان از اين فرهنگ خارجي بسيار مطلع و

در آن منغمر بودند؟ دلايلي هست كه دراين باب توليد شك مي‌كند و موجب مي‌شود باوركنيم كه اين امر در نظر اشكانيان يكي از اقدامات سياسي بود كه وضع ايران‌ بر ايشان تحميل مي‌كرد آنان

Philhellens 7.

 

نمي‌توانستند راهي ديگر انتخاب كنند. ايران كه اشكانيان آنرا از دست يونانيان آزاد كرده بودند- از فرهنگ غربي بسيار متاثّر بود» ( گيرشمن، 307:1383) ما نيز با گيرشمن در اين خصوص همداستانيم و معتقديم براي احياي هويت تمدني كشوري كه حدود يك قرن عرصه تاخت‌وتاز نظامي و فرهنگي تمدني اجنبي بوده است نمي‌توان يك شَبِ عمل كرد بلكه لازم است به تحمل و تدبّر پرداخت تا ضمن برگرفتن دستاوردهاي مثبت آن تمدن بر احياي عناصر تمدن خودي نيز پرداخت.

گيرشمن در جاي ديگر چنين مي‌نويسد:« رفتار خيرخواهانه پارتيان نسبت به ميراث يونانيّت در ايران، اهميّتي عظيم در مقدّرات و توسعه تمدن ايراني داشته است اين امر باعث شد كه كشور از واژگوني و تحولات شديد بركنار ماند، و در حاليكه مملكت را به راه تكامل تدريجي سوق داد، موجب گرديد كه به مرورزمان به تدريج و تانّي عنصر خارجي مستهلك شود، و در نتيجه فرهنگ ملّي كه جلوه عالي آن در تمدن ساساني مشهود است پديد آيد». (گيرشمن، 309:1383) به دلیل همین نقش بارز اشکانیان در راه احیای ایران است که مرحوم زرین کوب در کتاب روزگاران خود شرح حال آنها را در فصلی تحت عنوان " اشکانیان و احیای ایران " ذکر می کند ( زرین کوب ، 1379 : 151 ).

دراين برهه از تاريخ ايران نيز، جامعه و تمدن ايراني کنش متقابل دومرحله‌اي از خود نشان مي‌دهد يعني همانطور كه مادها به هجوم آشوريها کنش متقابل  نشان دادند ولي مرحله دوم این کنش متقابل که کنش تکمیلی باشد درعصر هخامنشيان ظاهر شد؛ در اين دوره نيز اشكانيان به تهاجم يونان کنش متقابل مرحله تمهیدی نشان دادند ولي مرحله تکمیلی آن در دوره ساساني به وقوع پیوست.

در همین خصوص پروفسور ریچارد فرای (8) نیز بدون آنکه از مفاهیم و اصطلاحات ما استفاده کند

چنین بیان می کند که « ساسانیان را واکنش ایرانی در برابر هلنی شناخته اند » ( فرای ، 1385 : 347 ) روی کار آمدن دولت ساسانی یکی از مقاطع بسیار تامل برانگیز در تاریخ ایران است؛ کریستن سن در

8.Richard   Frye

 

همین خصوص معتقد است که فدرت یافتن ساسانیان در ایران « فقط یک حادثه سیاسی نبود ، بلکه نشانه پیدایش روح جدیدی در شاهنشاهی ایران به شمار آمد . دو چیز موجب امتیاز دولت ساسانی از دولت متقدم است : یکی تمرکز قدرت ، دیگر ایجاد دین رسمی .» ( کریستن سن ، 1385 : 68 )

به هر روی دولت ساساني كه يكي از جلوه‌هاي متعالي جامعه ايراني است ، واکنشی که مرحله تمهیدی آن را اشکانیان در برابر تهاجم مقدونیان از خود نشان داده بودند تکمیل کرده و به چکاد اعتلای خود می  نشانند.

 در اینجا تذکر نکته ای ضروری است و آن اینکه هر چند ساسانیان نسبت به اشکانیان بسیار کین داشتند بطوری که ساسان نیای بزرگ ساسانیان آرزو می کرد :« اگر روزی ملک به من رسد ، من روی زمین از اشکانیان پاک کنم » (بیانی ، 1386 : 11 ) و طبیعی است که وقتی به قدرت رسیدند نیز هر گونه میراث خواری اشکانیان را انکار کنند و خود را بیشتر وارث هخامنشیان دانند ؛ اما باید توجه داشت که همانطور که محققین جدید گفته اند : « ساسانیان از نظر سیاسی و همچنین فرهنگ خواهی نخواهی مستقیما به اشکانیان می پیوندند . احسان یار شاطر به حق تشخیص داده است که ... اگر ساسانیان وارث کسی بوده اند ، در این صورت بیشتر وارث اشکانیان بوده اند تا هخامنشیان » ( شیپ مان ، 1383 : 80 ) در واقع کار ساسانیان را باید نوعی دعوای سیاسی صوری دانست تا امری حقیقی.

در هر حال این دولت بيش از چهارقرن مي‌پايد و در زماني كه به ضعف شديد داخلي دچار شده بود. ايران با سوّمين هجوم بزرگ تاريخ خود مواجه مي‌شود.

اين هجوم، كه هجوم عربهاي مسلمان بود بايد يكي از پيچيده‌ترين هجوم‌هاي تاريخ ايران دانست اين هجوم گسترده و عميق ايرانيان را به دوقرن تفكّر-نه صرف سکوت - وامي‌دارد ؛ كه نتيجه اين تفكّر به فروگذاری دين گذشته، ولي حفظ و تقويت زبان ‌فارسي و سنن نيك ايراني مي‌انجامد. پس از اين، ايرانيان مي‌كوشند تا به احياي تمدن خود بپردازند، كنش تمهیدی براي احياي هويت تمدني در دو دولت طاهري و صفاري رخ مي‌دهد،در همین دوره است که به کوشش طاهریان اولین دولت ایرانی پس از اسلام شکل می گیرد ؛ طاهر بن حسین از طرف مامون در اوایل سال 206 هجری به حکومت خراسان منصوب شد و در مرو ، مرکز خراسان اقامت گزید اما « به سال دویست و هفت دو سال پس از ولایتداری طاهر بن حسین در مراسم جمعه ... طاهر به منبر رفت و سخنرانی کرد اما چون به یاد خلیفه رسید از دعا گفتن وی خودداری کرد » ( طبری ، 1354 : 5707 ) بدین ترتیب نخستین حکومت نیمه مستقل ایرانی در خراسان بزرگ تاسیس شد .

با روی کارآمدن صفاریان رنگ و بوی این استقلال بیشتر می شود و حتی یعقوب لیث به سودای سرنگون کردن خلافت عباسی می افتد که در نبرد "دیر عاقول" شکست می خورد . جالب است بدانیم در دوران همین یعقوب لیث است که اولین اشعار به فارسی دری سروده می شود بدین ترتیب که پس از آن که یعقوب بر هرات و پوشنگ غلبه یافت ، شاعری ، اشعاری به عربی در مدح یعقوب می سراید؛ تاریخ سیستان ادامه این ماجرا را چنین نقل می کند : « چون این شعر برخواندند او عالم نبود در نیافت ، محمد بن وصیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و ادب نیکو دانست و بدان روزگار نامه پارسی نبود ، پس یعقوب گفت : چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت ؟ محمد وصیف پس شعر فارسی گفتن گرفت . و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت و پیش ازو کسی نگفته بود » ( تاریخ سیستان ، 1381 : 215 ) آغاز سرایش شعر به زبان فارسی در ایران پس از اسلام از این زمان است و نقشی که شعر در حفظ و تعالی فرهنگ ایرانی داشته بی نیاز از هرگونه توضیح و توصیف است .

اما كنش دوم و تکمیلی كه در راستای دولت های طاهری و صفاری به وقوع پیوست ظهور دولت‌هاي ساماني و آل‌بويه می باشد و از آنجا كه تهاجم عربهاي مسلمان بيشتر صبغه ديني و فرهنگي دارد اين دولتها هم بيشتر در ساحت فرهنگ از خود کنش متقابل نشان می دهند.

سامانیان نقش بسزایی در گسترش زبان فارسی ایفا می کنند عوفی در همین خصوص نوشته است : چون نوبت دولت آل سامان درآمد ، رایت سخن بالا گرفت و شعرای بزرگ پدید آمدند و بساط فضایل را بسط کردند و عالم نظم را نظامی دادند و شاعری را شعاری ساختند » ( به نقل از : جعفریان ، 1381 : 89 ) . آل بویه نیز تاثیر شایانی در گسترش مذهب تشیع به جای می گذارد « نخستین بار در عاشورای سال 352 ه ق بود که به دستور معزالدوله { امیر بویهی } مردم گرد یکدیگر برآمدند و اظهار حزن کردند بازارها بسته شد خرید و فروش موقوف گردید ... در آن وقت اهل تسنن قدرت منع شیعه را از این کار نداشتند ؛ زیرا شماره شیعه بسیار و نیروی پادشاه نیز ( معزالدوله ) با ایشان بود » ( فقیهی ، 1386 : 30 ) .

چهارمین تهاجم بزرگي كه به ايران صورت گرفت ، تهاجم اقوام زردپوست بدوی آسياي مركزي بود.

اين تهاجم كه نه یک بار که چندين بار صورت گرفت، ابتدا صرفاً صبغه نظامي داشت اما كم كم به تهاجمي فكري نيز بدل شد زيرا آنان براي دريافت مجوز ورود به عالم اسلام چاره‌اي جز كسب تاييد خلفاي بغداد نداشتند و اين كار سبب گرايش آنان به مذهب تسنّن شد. اين زردپوستان سني مذهب كه به تدريج در دو سوي ايران سكني گزيده بودند، از دو سمت، حيات تاريخي ملت ايران را تهديد مي‌كردند ؛ در برابر اين تهاجم نيز جامعه ايراني، واكنشي دومرحله‌اي از خود نشان مي‌دهد.واكنش تمهیدی در دوره قرا قویونلوهای شیعه مذهب و به ویژه آق‌قوينلوهای ایران دوست شکل می گیرد  و واكنش تکمیلی در دوره صفويه که در واقع ترکیبی از تشیع قرا قویونلوها و ایران دوستی آق قوینلوهاست متجلی می شود. البته باید اذعان داشت به دلیل عدم فاصله زمانی صفویه با آق قویونلوها ، کار آنها را باید بیشتر در راستای تداوم بخشی به کار آق قویونلوها دانست.

به عبارت دیگر با کمی تحقیق و تامل در تاریخ متوجه می شویم که « حکومت آق قویونلو هم در به قدرت رسیدن سلسله صفویه و هم در شکل گیری تمرکز سیاسی در ایران نقش مثبت و فعال داشتند» ( صلاح و شاهرخی،1383: 520) يكي از محققان دیگر نیز در خصوص همین ويژگي حكومت آق‌قوينلوها چنين مي‌نويسد:« البته بايد توجه داشت كه عنوان پادشاهي ايراني و تفاخر به شاهان اسطوره‌اي( فريدون جمشيد و كيكاووس) از دوران پادشاهي آق‌قوينلو- كه پايه‌گزار وحدت ملي ايران بودند و حكومت صفوي دنباله طبيعي پادشاهي آنان بود- به كار برده مي‌شود و حتي سلاطين عثماني در مكاتبات خود بر اين هويت ايراني تاكيد مي‌ورزند و پادشاهان آق‌قوينلو را" ملك‌الملوك الايرانيه " و " سلطان سلاطين ايرانيه" و " شاهنشاه ايران خديو عجم" و "جمشيد شوكت و فريدون رايت و دارا رايت" خطاب مي‌كنند و" جمشيد دوران و كيخسرو زمان" ؛ در زمان شاه عباس اين تحول كامل مي‌شود و كشور شيعي ايران در برابر امپراطوري عثماني در غرب و حكومت ازبكان در شرق كه هر دو پيرو تسنّن بودند، تشخّص سياسي و ديني پيدا مي‌كند». ( اشرف، 156:1383 )

دوره صفويه که واکنش تکمیلی به هجوم زردپوستان است را باید يكي از متعالي‌ترين جلوه‌هاي تمدن ايراني دانست اين دولت با رسمیت بخشیدن به تشیع و احیای سنن ایرانی نقش‌بسزايي در حفظ و تعالی ايران داشته است ، بطوری که تقریبا تمام مورخان بر این نقش همداستانند  اما از آنجا كه تهاجم زردپوستان صبغه مذهبي و نظامي داشت واكنش جامعه ايراني هم صبغه مذهبي- نظامي داشت.

تهاجم بزرگ ديگري كه به ايران صورت گرفت و آن را نباید مانند تهاجمات قبلی یک تهاجم نظامی و یا نظامی- فرهنگی تلقی کرد بلکه صرفا باید يك تهاجم فرهنگي دانست، تهاجم غرب بود.

ارزش‌ها و انديشه‌هاي غربي که از رنسانس به بعد شکل و شمایل تازه ای به خود گرفته بود از اواسط حكومت قاجار، ساحت‌هاي مختلف دين‌ و جهان‌بيني ايرانيان را مورد تجاوز و تعدی قرار داد ؛ اين‌بار نيز جامعه ايراني بی اهمیت از کنار این مساله نگذشته و از خود واكنشي دومرحله‌اي نشان داد. واكنش تمهیدی ، كه جلوه گاه آن انقلاب مشروطه بود و واكنش تکمیلی كه در تداوم و تعالي واكنش اول صورت گرفت، انقلابِ اسلامي ملت ايران بود.

به هر روی جریان انقلاب مشروطه‌ را باید به نوعی  " غرب‌ْ‌دوست"  تلّقي كرد. اما به اعتقاد ما آنها را بايد به شيوه‌اي كه اشكانيان در ابتدا خود را «يونان‌دوست» معرفي مي‌كردند، غرب‌دوست  بدانيم. در واقع آنها راهي جز غرب‌دوستي نداشتند چونان كه اشكانيان نيز چاره ای جز یونان دوستی نداشتند؛ يكي از متفكّران معاصر در همين خصوص معتقد است:« ما اكنون اگر گذشتگان خود { منظور مشروطه خواهان است } را ملامت كنيم كه چرا از غرب پيروي كردند، اين ملامت حاكي از غفلت و بي‌خبري از تاريخ غرب و تاريخ گذشته خود ماست. ما راه ديگري نداشتيم كه اختيار بكنيم. تاريخ ما به مرحله‌اي رسيده بود كه نمي‌توانست درمقابل تاريخ غربي موجوديّت مستقلي داشته باشد، بلكه مي‌بايست ماده‌اي براي قبول صورت تاريخي غربي شود». ) طباطبايي، 12:1374 ، به نقل از: داوري اردكاني( البته انقلاب مشروطه، واكنش تمهیدی نسبت به تهاجم فرهنگی غرب است. اما وضع به همين منوال باقي نمي‌ماند و واكنش تکمیلی جامعه ايراني نسبت به تهاجم غرب چندی بعد شكل مي‌گيرد و در انقلاب اسلامي ملت ايران تجلی می یابد . انقلاب بزرگ و باشکوهی که واکنشی شدید و شورمند علیه یورش تمدن غرب به مرزهای فکری و عقیدتی ملت ایران بود. در واقع همانطور كه دولت ساساني اوج يوناني‌ستيزي جامعه ايراني است، انقلاب‌اسلامي نيز اوج غرب ستيزي جامعه ايراني است. انقلابی که امیدواریم بتواند شکوه و عظمت تاریخی ابران را احیا نماید.

اين مراحلي بود كه براي سير تاريخ ايران قائليم و از اين‌روست كه معتقديم جامعه ايران را بايد جامعه كنش متقابل دومرحله‌اي و نيروي جنبش بخش آن را پنج تهاجم بزرگ بدان بدانیم.

 

4- خلاصه ، نتیجه گیری و پیشنهاد ها :

آنچه در این مقاله سودای طرح و توضیحش را داشتیم ارائه تصویری جدید از سیر تطور تاریخ در ایران بود . همانطور که بر هیچ خردمندی پوشیده نیست شناسایی سیر تاریخ جوامع ، به ویژه جوامعی که دارای تاریخی کهن و ریشه دار هستند می تواند به متفکران وسیاستمداران یک کشور کمک زیادی در راستای شناخت جامعه خود کند؛ براستی اگر از گذشته یک ملت تصویر درستی نداشته باشیم آیا می توانیم برای آینده یک ملت تصمیمی درست بگیریم ؟

 پرسش ما در این پژوهش این بود که : آیا می توان بیان مستدلی را به شکل طرحی کلی از تطور جامعه ایرانی و نیز نیروی جنبش بخش آن در تاریخ ارائه داد یا خیر ؟

و فرضیه ما این بود که جامعه ایرانی ، از زمان ماد تا انقلاب اسلامی ، را باید جامعه واکنش دو مرحله ای ( مرحله تمهیدی و مرحله تکمیلی ) نسبت به تازش های بزرگی که به آن شده ، دانست .

ما در مبحث اصلی مقاله با استفاده از شواهد تاریخی به اثبات فرضیه خود پرداختیم و نیروی جنبش بخش جامعه ایرانی را تهاجمات بزرگ و نیز واکنش دو مرحله ای جامعه ایرانی در قبال آن دانستیم .

در این جا تذکار نکته ای ضروری است و آن این که تئوری که در این مقاله به تبیین آن پرداختیم نظری است کلی از کل تاریخ ایران و برای داشتن تصویری اجمالی از سراسر تاریخ پر فراز ونشیب این تمدن کهن ارائه شده است و طبیعی است که که اگر بخواهیم با دیدی جزیی به این طرح نظاره کنیم دارای اشکالات و موارد نقض نیز هست  و ما به هیچ وجه آنرا بری از موارد نقض  و ایراد نمی دانیم و اساسا تمامی نظریاتی که  دست کم در علوم انسانی  مطرح می شوند چنین ویژگی را دارند و امکان تطبیق کامل و صددر صد آنها بر حاق واقع ممکن نیست - به همین خاطر هم هست که به تمامی نظریات مطرح در علوم انسانی ایراد بجا وارد است و نظریه بی نقص وجود ندارد - اما این نظریات با وجود همه این نواقص از آنجا که می توانند تصویری هر چند نا تمام از واقع برای ما ترسیم نمایند می توانند به شناسایی دست کم بخشی از واقعیت مدد رسانند و برخی از غوامض و پیچیدگی هایی واقع را تبیین کند ؛ به همین دلیل هر نظریه ای تنها بخشی از واقع را بازنمایی می کند که نظریات دیگر را یارای آن نیست مثلا یکی از تحلیل گران تاریخ معاصر درباره انقلاب مشروطه و نیز انقلاب اسلامی چنین می گوید : « از منظر نظریه های موجود درباره تحولات اروپا ، به هیچ وجه روشن نیست که چرا و چگونه انقلاب نخست { مشروطه } ملهم از ارزش های اجتماعی و سیاسی غرب بود ، حال آنکه انقلاب دوم – که هفتاد سال پس از اولی رخ داد – آشکارا سر ستیز با غرب داشت » ( همایون کاتوزیان ، 1380 : 41 ) در اینجا مشاهده می نماییم با تئوری که در این مقاله برای تاریخ کشور عزیزمان ارائه شد این دو اتفاق کاملا قابل تبیین است زیرا این تئوری ، تئوری است بومی با خاستگاهی ایرانی و دیگر نیازی به وام گیری از نظریه های غربی که به دلیل داشتن خاستگاهی متفاوت با ویژگیهای متفاوت از تبیین این رخدادها قاصرند وجود ندارد.

.به هر روی در پایان جا دارد که بیان کنیم که از هرگونه نظر انتقادی ارباب اندیشه در راستای تکمیل و یا نقض تئوری طرح شده ، استقبال می شود و آنرا در جهت رونق گرفتن تفکر عمیق ، مستقل و بومی در باب سیر کلی تاریخ ایران ، که متاسفانه تا حدودی مظلوم قرار گرفته ، می داند.

پیشنهاد ها :

پیشنهاد می شود کسانی که به تاریخ شناسی علاقه مندند به بررسی بیشتر این مساله بپردازند که :      - سیر تاریخ در ایران به چه صورت بوده است آیا پیش رونده بوده یا پس رونده ؟ خطی بوده یا دوری ؟ اگر خطی بوده تک خطی بوده یا چند خطی ؟ اگر دوری بوده دوری ناب بوده یا دوری در خطی ؟

- همچنین پیشنهاد می شود که این مساله مورد بررسی قرار گیرد که سیر تاریخ در ایران با سیر تاریخ در تمدن های کهن چه اشترکات و چه افتراقاتی دارد ؟                                         

- و نیز پیشنهاد می گردد که این مساله مورد مطالعه دقیق و همیق قرار گیرد که آیا جامعه ایرانی در آینده در همین راستایی که تاکنون آمده سیر خواهد کرد یا امکان تغییر مسیر و یا استحاله شدن وجود دارد ؟ 

کتابنامه :

 

کتاب ها :

1-                 استیس ، والتر ترنس (1381) فلسفه هگل . ترجمه حمید عنایت . تهران : انتشارات علمی و فرهنگی .

2-                 بیانی ، شیرین (1386) شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان .تهران : انتشارات دانشگاه تهران .

3-                 پیرنیا، حسن (1378) ایران قدیم یا تاریخ مختصر ایران تا انقراض ساسانیان. تهران : انتشارات اساطیر.

4-                 تاریخ سیستان : تالیف در حدود 445725 ( 1381 ) به تصحیح محمد تقی بهار ( ملک الشعرا ) . تهران : انتشارات معین .

5-                 جعفریان ، رسول( 1381 ) از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان . تهران : موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر .

6-                 جهانبگلو ، رامین ( 1368 ) انقلاب فرانسه و جنگ از دیدگاه هگل . تهران : سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

7-                 دیاکونوف ، میخاییل میخاییلوویچ (1384) تاریخ ایران باستان . ترجمه روحی ارباب . تهران : انتشارات علمی و فرهنگی .

8-                 زرین کوب ، عبدالحسین ( 1379) روزگاران . تهران : انتشارات سخن .

9-                 سوروکین ، الکساندر پیتریم ( 1377 ) نظریه های جامعه شناسی و فلسفه های نوین تاریخ . ترجمه اسدالله ( امیر ) نوروزی . رشت : انتشارات حق شناس .

10-             شیپ مان ، کلاوس ( 1383 ) تاریخ شاهنشاهی ساسانی . ترجمه فرامرز نجد سمیعی . تهران : پژوهشکده زبان و گویش.

11-             طباطبایی، جواد(1374) ابن خلدون و علوم اجتماعی : وضعیت علوم اجتماعی در تمدن اسلامی. تهران : نشر طرح نو.

12-             طبری ، محمد بن جریر ( 1354 ) تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک . ترجمه ابوالقاسم پاینده . تهران : انتشارات بنیاد فرهنگ ایران

13-             فرای ، ریچارد نلسون (1385) میراث باستانی ایران . ترجمه مسعود رجب نیا . تهران : انتشارات علمی و فرهنگی .

14-             فقیهی ، علی اصغر (1386 ) تاریخ آل بویه . تهران : انتشارات سمت .

15-             کریستن سن، آرتور (1385) ایران در زمان ساسانیان ، ترجمه رشید یاسمی ، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی . تهران : انتشارات صدای معاصر .

16-             گیرشمن، رومن (1383) ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. تهران : انتشارات معین.

17-             مجتهدی، کریم (1381) فلسفه تاریخ . تهران : انتشارات سروش.

18-             مشکور، محمد جواد (1381) تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه . تهران : انتشارات صفار- اشراقی.

19-             مطهری ، مرتضی (1387) جامعه و تاریخ . تهران : انتشارات صدرا.

20-             هگل ، گئورگ ویلهلم ( 1379 ) عقل در تاریخ . ترجمه حمید عنایت .تهران : انتشارات شفیعی.

21-             هیوز- وارینگتن، مارنی(1386) پنجاه متفکر کلیدی در زمینه تاریخ. ترجمه محمد رضابدیعی. تهران : انتشارات امیرکبیر.

 

مقالات:

1-                 اشرف، احمد (1383)" بحران هویت ملی و قومی در ایران ". ایران : هویت، ملیت، قومیت (مجموع مقالات)، به کوشش حمید احمدی. تهران : موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

 

2-                 صلاح، مهدی و سیدعلاالدین شاهرخی(1383) "تاملی در برخی از زمینه های تشکیل دولت ملی (صفوی)"  در: مجموعه مقالات همایش صفویه در گستره تاریخ ایران زمین. به اهتمام دکترمقصود علی صادقی. تبریز: انتشارات ستوده .

 

 

3-   همایون کاتوزیان ، محمد علی (1380 ) "به سوی نظریه عمومی انقلاب های ایران " در:    تضاد دولت و ملت : نظریه تاریخ و سیاست در ایران . ترجمه علیرضا طیب . تهران : نشر نی

         

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مهزیار مهرآذین
تاریخ : جمعه 31 فروردين 1397
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: